سال عرفی از سال حقیقی یک روز عقب می افتاد و نوروز با اول فروردین برابری نداشت. همچنین هر ۱۲۰ سال یک بار، سال عرفی یک ماه از سال حقیقی عقب تر بود.

ویژگی تقویم جلالی این است که ، موفق شد سال عرفی را با سال طبیعی تطبیق دهد . نه فقط نوروز ، درست در اول بهار یا به اصطلاح منجمان در نقطه اعتدال بهاری قرار گرفت ، بلکه تمام فصل های عرفی با فصل های حقیقی منطبق شدند.

این که امروزه در تقویم ایرانی یا همان جلالی ، بهار و تابستان ۹۳ روز است ، فصل پاییز ۹۰ روز دارد و زمستان ۸۹ روز حساب می شود، برای این است که اول هر فصل عرفی دقیقا برابر با آغاز فصل حقیقی باشد.

منابر: جمع منبر

قُضبان : شاخه های ستبر

لآلی : جمع لوءلوء ، مرواریدها

عذار : موی بالای پیشانی و موی چهره است و به معنی چهره هم آمده

شاهد : گواه و شخص زیبا رو در اینجا معنی دوم منظور است

غضبان : خشمگین ، منظور از این بیت تشبیه شبنمی که بر گل سرخ افتاده و قطره های عرق که بر چهره زیبای خشمگین پیدا شده به مروارید است

 

شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد موضعی خوش و خرّم و درختان درهم گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریا از تاکش آویخته

روضةٌ ماءُ نهرِها سَلسال دوحةٌ سَجعُ طیرِها موزون
آن پُر از لالها رنگارنگ وین پر از میوه های گوناگون
باد در سایه درختانش گسترانید فرش بوقلمون

 

مبیت : بیتوته ، شب را در جایی به سر بردن

گفتی : چنانچه ، در اینجا برای تشبیه استفاده شده است

مینا : لعاب شیشه مانند است که روی کاشی را با آن می پوشانند و آبی رنگ است مینا به معنی شیشه هم آمده است

عقد ثریا : ثریا ستاره پروین است و عقد به معنی گردن بند است ستاره هایی که در صورت ثریا هستند تقریبا گردن بندی را تشکیل میدهند و منظور تشبیه شکوفه های تاک به گردن بند ثریا است

تاک : گویا مراد سعدی از تاک ، مطلق درخت است نه درخت رز

روضةٌ ماءُ نهرِها سَلسال : باغی است که آب نهر آن گوارا است و در آنجا درخت بزرگ ستبر و سایه داری است که بانگ پرندگان آن خوش آهنگ و خوش نوا است

روضه : به معنی باغ و روضه رضوان بر بهشت اطلاق میشود

سلسال : آب گوارا و باده خوش نوش

دوحه : درخت بزرگ و سایه دار

سجع : آهنگ کبوتران و مطلق آواز پرندگان است

بوقلمون : در اینجا به معنی هر چیز متغیر رنگ برنگ شونده و هر شی رنگارنگ مخصوصا فرش رنگارنگ است

 

بامدادان که خاطر باز آمدن بر رای نشستن غالب آمد دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضیمران فراهم آورده و رغبت شهر کرده گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید گفتا طریق چیست گفتم برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست

درس سیزده گلستان خوانی و پایان دیباچه سعدی

درس دوازدهم گلستان خوانی

درس یازدهم گلستان خوای

درس دهم گلستان خوانی

درس نهم گلستان خوانی

درس هشتم گلستان خوانی

درس هفتم گلستان خوانی

، ,های ,معنی ,سال ,ثریا ,عرفی ,به معنی ,است که ,در اینجا ,است و ,سال عرفی ,ماءُ نهرِها سَلسال

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مکتب آب . تخفیف هشتادُ هشت بلاگ بلاگی برای سن فایل neshate دنیایِِِِِ آبی من مطالب اینترنتی مجله ی هنری تازه های دنیای فناوری